یاد تو
من در سکوتم
سکوتی از جنس تنهایی
دلم هوای تو را می کند
دریچه ی قلبم را باز می کنم
غباری از تنهایی آن را فرا گرفته
غباررا پس می زنم
نوری از آن دور سو سو می کند
این نمایانگر این است که
قلبم روزی تو را در خود می دید
گرمای ملایمی به صورتم برخود می کند
که نشان می دهد روزی عشق آتشین تو در قلبم بود
در قلبم کاغذ رنگی های پوسیده ای می بینم
این یادآور روزی است که
جشن عشق تو و حضورت را در قلبم گرفته بودم
سلااااااام
منم لینکیدم
وبلاگ خوبی داری
موفق باشی
فعلا