کوچه باغ های زندگی

به زندگی می نگرم

و در کوچه باغ های زندگی قدم می زنم

می بینم بر در و دیوارهای آن

ناجوانمردی را حک کردند

درخت عشق

برگ های زیبایش در حال ریزش است

و رو به بی عشقی می رود

گلهای یاس و بنفشه با زمین قهرند

نسیمی از دیار غربت و اندوه می وزد

و به دنبال راهی است در دلها

چرا در کوچه باغ های زندگی

شبح هایی با قلبی سنگی باشند

چرا همه با آرزوی یک

خنده ی کودکانه بمیرند..

نظرات 1 + ارسال نظر
بیژن جمعه 8 شهریور‌ماه سال 1387 ساعت 10:31 ق.ظ http://bizhanfilsoof.blogfa.com

سلام علی جون ... بابا ترکوندیا با این فعالیتت ! روزی چندتا پست داری شیطون ؟!!! راستی کامنت قبلی دستم رفت رو اینتر پاکش کن !

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد